سلام عزيزان.به عمق تنهايي خوش آمديد.عزيزان من به ديدن وبي نميام پس دعوت نکنيد که شرمنده بشم.اميدوارم لحظات خوبيو در عمق تنهايي داشته باشيد.اگه نظري پيشنهادي انتقادي داشتيد بهم بگيد ممنون

عمــ ـــق تنهــ ـــایی

گاهی تنهایی ام آنقدر عمیق است*که در آسمان هم احساس میکنم در قفسم.










یه روز عشق و دیوونگی و محبت و فضولی داشتن قایم باشک بازی می کردن

نوبت به دیوونگی رسید،دیوونگی همه رو پیدا کرد اما هر چه قدر گشت خبری

از عشق نبود.فضولی متوجه شد که عشق پشت یک بوته گل رز سرخ قایم شده

و زود دیوونگی رو صدا کرد،دیوونگی هم یه خار بزرگ برداشت و در بوته

گل رز سرخ فرو کرد،صدای فریاد عشق بلند شد.وقتی همه به سراغ عشق رفتند

خار چشم های عشق را کور کرده بود.دیوونگی که خودشو مقصر می دونست

تصمیم گرفت تا ابد عشق رو همراهی کنه.از اون روز به بعد وقتی عشق سراغ

کسی می ره چون کوره بدیهای معشوق خودشو نمی بینه و دیوونگی همیشه کنارشه. 

____________________________

+نوشته شده در دو شنبه 19 / 6 / 1390برچسب:داستان عاشقانه,داستان کوتاه عاشقانه,داستان عاشقانه عشق کور,عشق کور,عشق,ساعت11:2توسط آرمین نخستین | |


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 26 صفحه بعد

?

Love Icons

Love Icons



با کليک روي +? عمق تنهايي رادر گوگل محبوب کنيد

style=div style=0&br onmouseover=br20br